همشهری -سلمان زند: انتخابات برگزار و دولت مستقر شده است. یک جریان پیروز شده و یک جریان سیاسی شکست خورده است. همواره در سالهای گذشته احزاب و جریانهایی که در رقابتهای انتخاباتی شکست میخوردند، بزرگنمایی خلأها و نقدهای تند و تیز به دولت و جناح پیروز را در دستور کار قرار میدادند؛ برخی از این رفتارها در دولتهای یازدهم و دوازدهم موجب سرخوردگی و نارضایتی عمومی شد و تکرار آن در دولت سیزدهم سرمایه اجتماعی را تهدید میکند. امید و اعتمادی که با شروع بهکار دولت یازدهم در جامعه ایجاد شده بود با امضای برجام افزایش هم یافت، اما پس از آن اندکاندک فشارهای اقتصادی افزایش یافت و اعتماد مردم کمتر و تخریبها هم مؤثرتر شد. اینکه نقدها درست بوده یا خیر بحثی دیگر است و طبیعتا در میان رقابتها و نقدهای درست و سازنده است که نقاط ضعف و قوت دولتها مشخص میشود، اما تخریب گاه بیشتر از آنکه مانع کار دولتها شود -که میشود- به اعتماد عمومی ضربه میزند. حال که دولت جدید با شعار احیای اعتماد عمومی بر سر کار آمده است وظیفه جناح رقیب در قبال اصولگرایان چیست؟ چگونه باید رفتار کنند که منافع ملی و منفعت کشور دستخوش نقد و تخریب قرار نگیرد؟ چگونه میتوان منافع ملی را از جدلهای سیاسی جدا کرد؟
در این زمینه گفتوگوهایی با فعالان سیاسی خواهیم داشت. نخستین گفتوگو را با حسینمرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی انجام دادیم. مرعشی معتقد است که هدف فعالان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر دوجناح باید اعتلای ایران و خدمت به مردم باشد و رقابتهای سیاسی از منافع شخصی و جناحی فلاصله بگیرد و به منافع ملی نزدیک شود تا اعتماد عمومی آسیب نبیند. در ادامه این گفتوگو را بخوانید.
آقای مرعشی! با توجه به مقدماتی که گفته شد و اینکه اکنون دولتی بر سر کار آمده که شعارش احیای اعتماد عمومی است، وظیفه جناح مقابل در قبال دولت چیست؟
اجازه بدهید تأکید کنم که در حقیقت هردوطرف، یعنی هم جناح پیروز در انتخابات و هم جناحی که پیروز نشده در مقابل یکدیگر وظایفی دارند. آنچه هست اینکه همه سیاسیون یک کشور از احزاب و چهرههای سیاسی تا شخصیتهای مستقل و... هدفی دارند که هدف خود را در قالب فعالیتهای سیاسی پیگیری میکنند. این هدف قاعدتا باید اعتلای ایران و خدمت بیشتر به مردم باشد. اگر این را یک فرض بگیریم که هرچند در برخی موارد هم ممکن است نقض شود، اما به هر حال فرضی مهم، بنیادی و البته حداقلی است برای سیاستمداران. یک نکته را عرض کنم که انتخابات۱۴۰۰ در کشور ما ۳وجه داشت؛ یعنی مانند دیگر انتخاباتها دووجهی و متشکل از جناح پیروز و جناح شکستخورده نبود، بلکه وجه سوم آن هم بخش زیادی از مردم بودند که در انتخابات شرکت نکردند. حال اگر هدف این ۳گروه اعتلای ایران و خدمت به مردم باشد، باید قاعدتا بعد از انتخابات هم به ایران و به مردم فکر کنند و هم به بهبود شرایط زندگی و سیاسی و بینالمللی و همینطور به بهبود شرایط سیاسی داخلی و درواقع فعالیتهایی که منجر به توسعه ایران شود.
یعنی نوع نگاه به فعالیتها و رقابتهای سیاسی باید تغییر کند؟
بله. بهنظر من اصل نگاه ملی باید مورد توجه جدی باشد؛ چه کسانی که رأی نیاوردهاند و چه افرادی که پیروز شدهاند و دولت تشکیل دادهاند باید توجه داشته باشند دولت فقط متعلق به جناح پیروز نیست و کشور فقط توسط جناح پیروز نمیتواند اداره شود. کشور در شرایطی به رشد و توسعه دست مییابد که همه فعالان سیاسی، همه فعالان اقتصادی و همه فعالان اجتماعی در صحنه حضور داشته و امیدوار باشند و تصمیم بگیرند و اقدام کنند.
این «حضور داشتن در صحنه و فعالیت کردن فعالان» باید چگونه باشد؟
این امر ابتدا باید از سوی بخش حاکم مورد توجه قرار بگیرد. طبیعی است که در کنار آنها، طیفها و جناحهایی که درواقع برنده نشدهاند هم آمادگی داشته باشند که برای موفقیت دولت هر کمکی که میتوانند بکنند؛ نه اینکه بهدنبال «موفق نشدن» دولت باشند.
یعنی باید میان جدل سیاسی و رقابت انتخاباتی و آن اصل«نگاه ملی» که اشاره کردید تفکیک قائل شوند؟
ببینید! بهنظر من کشوری در معرض توسعه قرار میگیرد که انسانهایی توسعهیافته در آن وجود داشته باشند؛ یعنی اگر افراد آن کشور یا جامعه و بهویژه فعالان آن کوتاهنظر باشند و منافع فردی و جناحیشان و گروههایشان را بر منافع ملی ترجیح دهند، طبیعتا این اتفاق نمیافتد. انسانهای توسعهیافته افرادی هستند که میتوانند در زمان رقابت بسیار جدی باشند و بعد از پایان رقابتهای انتخاباتی هم در همکاری و معاضدت ملی میتوانند جدی بمانند.
همانطور که در ابتدا هم گفته شد در سالهای اخیر این نگاه را نداشتیم و بیشتر شاهد نقدهای تند و تخطئه بودیم. همین امر موجب از دست رفتن اعتماد عمومی و نهایتا همان سهوجهی شد که در انتخابات۱۴۰۰ شاهد بودیم و شما هم اشاره کردید که تمایل به شرکت در انتخابات را کاهش داد. حال باید چه کرد که دیگر شاهد چنین اتفاقی نباشیم و وظیفه این سه وجه چیست؟
یک نکته مهم را من اینجا بگویم؛ دوستانی که شما اشاره میکنید گرچه در آن ۲ دوره یعنی دوره یازدهم و دوازدهم شکست خورده بودند، اما باز هم بخش زیادی از قدرت را در اختیار داشتند و آنها با جریان اصلاحطلب بسیار متفاوت هستند. در مورد اصطلاحطلبها به ۲نکته باید توجه کرد؛ یکی اینکه نگاهشان بیشتر ملی است تا جناحی و این درک را دارند که همه جناحهای سیاسی سوار یک کشتی هستند بهنام ایران. اگر این کشتی را سوراخ یا معیوب کنیم یا اگر بخواهیم از سرعت آن بکاهیم یا آن را در معرض توفانهای مخرب قرار دهیم همه سرنشینان کشتی ضرر میکنند و اینگونه نیست که فقط ناخدای کشتی یا کسی که اداره آن را بر عهده دارد، ضررکند.
این مسئله مهمی است که باید به آن توجه داشته باشیم. دومین تفاوت مهم اصلاحطلبان با دوستان اصولگرا این است که ما وقتی در قدرت دولت و نهاد رسمی دولت نباشیم، نهاد دیگری را در اختیار نداریم که از آن برای فعالیتهای سیاسی استفاده کنیم.
با این اوصاف، چگونه میتوان منافع ملی را از جدلهای سیاسی جدا کرد و چگونه میتوان این اصل را جاانداخت که همه گروهها منافع ملی را بپذیرند و آن را قربانی جدلهای سیاسی خود نکنند.
این امر زمانی محقق میشود که هدف رقابتهای سیاسی منافع ملی باشد اگر رقابتهای سیاسی صرفا برای حاکم شدن یک شخص، یک حزب یا یک جبهه یا یک باند باشد، حتما در ادامه هم منافع ملی فراموش میشود، اما اگر هدف از رقابتها این باشد که کدام سیاست یا بسته سیاستی و کدام برنامهها به نفع کشور است و منافع ملی کشور را تامین میکند، دیگر شاهد چنین امری نخواهیم بود؛ یعنی باید هدف رقابتهای سیاسی از منافع شخصی و جناحی فاصله بگیرد و به منافع ملی نزدیک شود.
نظر شما